به گزارش راهبرد معاصر؛ در نشست بیست و سوم مجمع عالی فرماندهان سپاه، حجت الاسلام و المسلمین طائب، رئیس سازمان اطلاعات سپاه از برنامهریزی چندین ساله سرویسهای امنیتی عبری ـ عربی برای ترور سرادار سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پرده برداشت و در تشریح جزئیات این سناریو طراحی شده گفت: "در این طراحی قرار بود تیم تروریستی وابسته و اجیر شده با ورود به کشور در ایام فاطمیه ، محلی در جوار حسینیه مرحوم پدر سردار سلیمانی را خریداری کرده و با استقرار در آن ۳۵۰ تا ۵۰۰ کیلو مواد منفجره را تهیه و از طریق ایجاد کانال در زیر حسینیه قرار دهند تا زمانی که این سردار عزیز به رسم همه ساله در ایام تاسوعا و عاشورا در این حسینیه و در جمع عزاداران حسینی حضور مییابند، آن را منفجر کنند.آنها با این اقدام شوم درصدد بودند یک جنگ مذهبی را راه اندازی و بگویند مسئله انتقام داخلی بوده است. اما به فضل الهی برغم برنامه ریزی چند ساله به سد هوشمندی و هوشیاری فرزندان ملت ایران برخورد و قبل از اقدام در تور اطلاعاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفتند."
مسلما نبرد اندیشه ها در غرب آسیا بسیار پایدار تر و مهم تر از نبرد تن به تن نیروهای متخاصم است. به همین خاطر مثلا حذف فیزیکی بدرالدین الحوثی، منجر به پایان انصارالله برای عربستانی ها نشد. یا ترور عباس موسوی، دبیرکل پیشین حزب الله، راه این گروه در مقابله با رژیم صهیونیستی را سد نکرد. شهادت فتحی شقاقی، طومار جهاد اسلامی فلسطین را در هم نپیچید. تمامی این موراد اثبات می کند که صرف کشتن یک فرمانده در مقاومت، باعث عقیم ماندن خط فکری که او از آن پیروی می کرده، نخواهد شد.
چنین گزاره ای به احتمال زیاد در رابطه با فرماندهان ایرانی هم صادق است. ترور فرماندهان نظامی ایران به احتمال بسیار زیاد، جای آن ها را خالی نمی کند. اما حذف برخی بنظر، جبران ناپذیر می آید. به خصوص اگر شخص وجهه کاریزماتیک خاصی داشته باشد. قاسم سلیمانی اثبات کرده که یک وجهه کاریزما با توانمندی های بسیار بالاست.
ما حصل تلاش نیروهای زیر مجموعه او در سپاه قدس، باعث شده در گوشه و کنار منطقه، نیروهای بومی همسو با خط فکری جمهوری اسلامی ایران، ریشه بدوانند. در عراق، حشدالشعبی عراقی، داعش را شکست می دهد، امریکا را تحت فشار می گذارد و طرح های جدایی طلبانه اقلیم را خنثی می کند. در یمن، انصارالله یمنی، مراکز حساس نظامی و اقتصادی عربستان را هدف قرار می دهند و از سقوط پایتخت به دست نیروهای مزدوری سعودی جلوگیری می کنند. در لبنان، حزب الله لبنانی شکست های سختی بر پیکره و هیبت رژیم صهیونیستی وارد می کند. در سوریه، مقابل ارتش چند ملیتی تروریستی، ارتش چند ملیتی مقاومت شکل گرفت تا دولت قانونی دمشق سقوط نکند. تمامی این موارد مسلما با حضور کمرنگ و پر رنگ سپاه قدس میسر شده است.
منابع امنیتی ضد ایرانی، همگی از قدرت و نفوذ شخص قاسم سلیمانی در این نقش آفرینی ها آگاهند. شاید هیچ فرمانده دیگری تا این حد اثرگذاری نداشته و به طرح های واشنگتن ضربه نزده است. در سطح داخلی هم سردار سلیمانی در وجهه یک سلبریتی نظامی ایرانی در آمده که بسیاری، با دیدگاه های مختلف سیاسی، از او حمایت می کنند. چنین شخصی با چنین تاثیر گذاری، طی جریان رد نامه پمپئو (زمانی که هنوز رئیس سیا بود)، نشان داد که حاضر به مذاکره و چانه زنی با ایالات متحده هم نیست.
بنابراین احتمالا پشت ذهن کسانی که تصمیم به ترور قاسم سلیمانی گرفتند، این پیش فرض جا افتاده بود: قاسم سلیمانی یک فرمانده بسیار کارآمد، با اثر گذاری وسیع و عمیق و وجهه ای کاریزماتیک است که به هیچ عنوان حاضر به سازش نیست و توانمندی شخصی بالایی در به دردسر انداختن ایالات متحده دارد. بنابراین حذف فیزیکی وی، با کاستن از سطح کیفیت مدیریت سپاه قدس، ضربه کاری به پیکره جمهوری اسلامی ایران خواهد زد و یکی از نقاط جلب حمایت عمومی به سیستم سیاسی ایران را از بین خواهد برد.
مرور اتفاقات 4 دهه گذشته این واقعیت را نشان می دهد که مثلث شوم رژیم صهیونیستی - عناصر داخلی منافق - سازمان اطلاعاتی غربی پشت پرده خرابکاری ها، فتنه ها و ترورها علیه جمهوری اسلامی ایران با هدف متوقف کردن حرکت انقلاب اسلامی قرار دارند. در اقدام ضدایرانی جدید که ترور و حذف فیزیکی سردار سلیمانی را نشانه گرفته بود شواهد بسیاری وجود دارد که نشان از تلاش عوامل اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی منطقه برای جبران شکست های منطقه ای، می باشد. سال گذشته(بهمن ماه 97) «گادی آیزنکوت» رئیس ستاد کل ارتش رژیم صهونیستی در گفتگو با تلویزیون صهیونیستی «هداشات» در پاسخ به اینکه « آیا رژیم صهیونیستی تاکنون برنامهای برای ترور قاسم سلیمانی داشته است یا در آینده خواهد داشت، مدعی شده بود: « هر کسی که اقدامی علیه ما انجام دهد، زندگی خود را در معرض خطر قرار میدهد».
در همین راستا، آبان ماه سال 97 روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی می نویسد:"برخی مقامات اطلاعاتی نزدیک به محمد بنسلمان، ولی عهد عربستان سعودی سال گذشته از گروه کوچکی از تجار خواسته بودند تا از شرکتهای آنها برای ترور «دشمنان ایرانی پادشاهی سعودی» استفاده کنند.در جریان بحث و در حالی که تجار مزبور تلاش میکردهاند بودجه لازم برای طرح خرابکارانه خود را از سعودیها بگیرند، برخی خواستار ترور سردار قاسم سلیمانی به عنوان دشمن پادشاهی سعودی شدهاند.این بازرگانان که پیشینه اطلاعاتی نیز داشتهاند، طرح خرابکاری در اقتصاد ایران را از یکسو سودآور و از سوی دیگر راهی برای فلج کردن کشوری میدانستند که هم از سوی آنها و هم از سوی سعودیها تهدیدی جدی تلقی میشد."
دوباره چی تو اون مغز بیمارتونه ؟؟؟
کدوم ترور ؟؟
خیلی متاسفم که در این حکومت زندگی میکنم